به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد

610عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد
ز آب، چهره چو گل برفروختن دارد
میان بزم ز حد برد بی‌حجابی را
به جان شمع، که پروانه سوختن دارد
پی خریدن یک جلوه‌ات، زلیخا را
هزار یوسف مصری فروختن دارد
مگر ز آهن تیغش تمام شد سوزن؟
که زخم سینه تقاضای دوختن دارد
به زاری‌اش مژه بر پای شعله باید سود
چو شمع، هرکه تمنای سوختن دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 2شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 3شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...4شمارهٔ ۲۴۹: ...5شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...6شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 7شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...8شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 9شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 10شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...11شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...12شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 13شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 14شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 15شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...16شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...17شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...18شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 19شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 20شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 21شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 22شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 23شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 24شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 25شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 26شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...27شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 28شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 29شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 30شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 31شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...32شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...33شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 34شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 35شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 36شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 37شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 38شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 39شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...40شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...41شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 42شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...43شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 44شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...45شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 46شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 47شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 48شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 49شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 50شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...51شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 52شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...53شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...54شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 55شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...56شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...57شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...58شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 59شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...60شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...61شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 62شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 63شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 64شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 65شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...66شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 67شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...68شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 69شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 70شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 71شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...72شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 73شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...74شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 75شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...76شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 77شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...78شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 79شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 80شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...81شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 82شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 83شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...84شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...85شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...86شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 87شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 88شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...89شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...90شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...91شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...92شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 93شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...94شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 95شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...96شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 97شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...98شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...99شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 100شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 101شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 102شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 103شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...104شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 105شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 106شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...107شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...108شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...109شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...110شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 111شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 112شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 113شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 114شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...115شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 116شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...117شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 118شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 119شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 120شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 121شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 122شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 123شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 124شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...125شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...126شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...127شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 128شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 129شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 130شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 131شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 132شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 133شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...134شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 135شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...136شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...137شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 138شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 139شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 140شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...141شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...142شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 143شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 144شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...145شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 146شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 147شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 148شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...149شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 150شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...151شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 152شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...153شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...154شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 155شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 156شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 157شمارهٔ ۴۰۲: ...158شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 159شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 160شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 161شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...162شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 163شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 164شمارهٔ ۴۰۹: ...165شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...166شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 167شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...168شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 169شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...170شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 171شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 172شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...173شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...174شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 175شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...176شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...177شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 178شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 179شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...180شمارهٔ ۴۲۵: ...181شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...182شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 183شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 184شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 185شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...186شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...187شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...188شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 189شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...190شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 191شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 192شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 193شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 194شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...195شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...196شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 197شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 198شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 199شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 200شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 201شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 202شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...203شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...204شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...205شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 206شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 207شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 208شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...209شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 210شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 211شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...212شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 213شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 214شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 215شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ