به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم

700عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با یارم و در دفع غم اسباب ندارم
در بحر چو کشتی روم و آب ندارم
جز سجده ابروی توام نیست عبادت
پروای نماز و سر محراب ندارم
دانسته لبم لذت خونابه کشیدن
معذورم اگر ذوق می ناب ندارم
با دولت بیدار، نسازد غم جاوید
آزردگی از بخت گرانخواب ندارم
سودای دلم جوش برآرد ز نصیحت
قدسی سر دلسوزی احباب ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 2شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 3شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 4شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...5شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 6شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...7شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...8شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 9شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 10شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 11شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...12شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...13شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 14شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 15شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...16شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 17شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 18شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 19شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...20شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 21شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...22شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 23شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...24شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...25شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 26شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 27شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 28شمارهٔ ۴۰۲: ...29شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 30شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 31شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 32شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...33شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 34شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 35شمارهٔ ۴۰۹: ...36شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...37شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 38شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...39شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 40شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...41شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 42شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 43شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...44شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...45شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 46شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...47شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...48شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 49شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 50شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...51شمارهٔ ۴۲۵: ...52شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...53شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 54شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 55شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 56شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...57شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...58شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...59شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 60شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...61شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 62شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 63شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 64شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 65شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...66شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...67شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 68شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 69شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 70شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 71شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 72شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 73شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...74شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...75شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...76شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 77شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 78شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 79شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...80شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 81شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 82شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...83شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 84شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 85شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 86شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ