به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ام

640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ام
روز و شب چون ابر با مژگان تر خو کرده‌ام
گل نمی‌خواهم، پر است از پاره دل دامنم
می نمی‌نوشم، به خوناب جگر خو کرده‌ام
روز و شب دارم هوای لعل آن شیرین پسر
طوطی‌ام، نبود عجب گر با شکر خو کرده‌ام
کس نیارد بر سر من آن ستم‌اندیش را
همچو قدسی با دعای بی‌اثر خو کرده‌ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...2شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...3شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 4شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 5شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 6شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...7شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...8شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 9شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 10شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...11شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 12شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 13شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 14شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...15شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 16شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...17شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 18شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...19شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...20شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 21شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 22شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 23شمارهٔ ۴۰۲: ...24شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 25شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 26شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 27شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...28شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 29شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 30شمارهٔ ۴۰۹: ...31شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...32شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 33شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...34شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 35شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...36شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 37شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 38شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...39شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...40شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 41شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...42شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...43شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 44شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 45شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...46شمارهٔ ۴۲۵: ...47شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...48شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 49شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 50شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 51شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...52شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...53شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...54شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 55شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...56شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 57شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 58شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 59شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 60شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...61شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...62شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 63شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 64شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 65شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 66شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 67شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 68شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...69شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...70شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...71شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 72شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 73شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 74شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...75شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 76شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 77شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...78شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 79شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 80شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 81شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ