کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند
    قطره‌ای چند اگر ابر ز دریا برداشت
    چون قلم خوانده شود راز دل از نقش پی‌ام
    در سر کوی تو نتوان قدم از جا برداشت
    خوش به دشنام تو آمیخته چون شهد به شیر
    از لبت کام خود اعجاز مسیحا برداشت
    هست چشمی که بر احوال دلم گریه کند
    سینه هر زخم که از تیغ تمنا برداشت
    تا خس و خار درین بادیه مجنون شده‌اند
    ناقه کیست که دیگر ره صحرا برداشت؟
    آن سیه‌روز فراقم که قضا صبح ازل
    روز من دید و سواد شب یلدا برداشت
    بزم وصل است و حریفان همه خمیازه‌کشند
    نتوان چشم چو پیمانه ز مینا برداشت
    مژه‌ام نقش تو بست آنقدر امشب که فلک
    اطلس آورد به بالینم و دیبا برداشت
    می‌توانم نظر از هر دو جهان بست ولی
    نتوانم دل از آن نرگس شهلا برداشت
    شاد گشتیم که خضر ره پروانه شدیم
    که پی شعله ز داغ جگر ما برداشت
    قدسی امروز ز هر روز گرفتارترست
    عشق تا باز که را سلسله از پا برداشت؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha