کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون ز می افروختی آن عارض پر نور را

    داغ بی تابی چراغان کرد کوه طور را

    از سر پر شور ما ای عقل ناقص در گذر

    پاسبانی نیست حاجت خانه زنبور را

    بر گل رخسار او آن خال دلکش را ببین

    بر کف دست سلیمان گر ندیدی مور را

    بلبل بی شرم گرم ناله بیجا گشته است

    عاشق خاموش باید غنچه مستور را

    ای خط بی رحم، دست از دانه خالش بدار

    از نظر پنهان مکن، دلخوش کن صد مور را

    پیش ازین خالش چنین بی رحم و سنگین دل نبود

    خط مشکین کرد خاک آلود این زنبور را

    درد را با دردمندان التفات دیگرست

    با سر بندست پیوند دگر ساطور را

    هر متاعی را خریداری است صائب در جهان

    بهر زخم عاشقان دارد قیامت شور را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha