کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز اضطراب دل آن زلف تابدار شکست

    ز خامکاری این میوه شاخسار شکست

    ادب گزین که چو منصور هر که شوخی کرد

    ادیب عشق سرش را به چوب دار شکست

    چو غنچه هر که به لخت جگر قناعت کرد

    کلاه گوشه تواند به روزگار شکست

    نفس ز سینه من زخمدار می آید

    که اشک در جگرم تیغ آبدار شکست

    سپند آتشم از جوش خون گل، که مباد

    فتد به بیضه بلبل درین بهار، شکست

    به اشک تاک بشویید زخمهای مرا

    که شیشه بر سر من خشکی خمار شکست

    چنان ز شوکت حسن تو انجمن شد تنگ

    که شمع را مژه در چشم اشکبار شکست

    دلم شکست ز گرد ملال، طالع بین

    که آبگینه ز سنگینی غبار شکست

    که دیده است ظفر از شکستگان باشد؟

    خزان چهره من رنگ نوبهار شکست

    ز اضطراب دل ایمن چسان شوم صائب؟

    که شیشه در بغل من هزار بار شکست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha