به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را
گرفت خیل پری در میان سلیمان را
شکار هاله بود ماه و آن خط مشکین
به دام هاله کشید آفتاب تابان را
تن لطیف ترا عطر، خار پیرهن است
به بوی گل مگشا چاک آن گریبان را
مشو ز حال دل ای یار تازه خط غافل
که نیست جز دل ما شمعی این شبستان را
به حکمت از لب خود مهر خامشی بردار
به دست دیو مده خاتم سلیمان را
ز جان درین تن خاکی مجوی جوش نشاط
که در تنور، نفس سوخته است طوفان را
به ما حرارت دوزخ چه می تواند کرد؟
اگر ز ما نستانند چشم گریان را
ز حال راهروان غافلم، همین دانم
که هست توشه ز دل خضر این بیابان را
ز دود آه، لب تازه خط او صائب
سیاه خانه نشین کرد آب حیوان را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.