کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بس ای دیده سر کردی شبِ غم اشکباری را

    به روزِ خویش بنشاندی من و ابرِ بهاری را

    گدا و بی‌نوا و پاکباز و مُفلِس و مِسکین

    ندارد کس چو من سرمایهٔ بی‌اعتباری را

    چرا چون نافهٔ آهو نگردد خونِ دل دانا

    در آن کشور که پُشک ارزان کند مُشکِ تتاری را

    غِنا با پافشاری کرد ایجادِ تهی‌دستی

    خدا ویران نماید خانهٔ سرمایه‌داری را

    وکالت چون وزارت شد ردیفِ نامِ اشرافی

    چه خوب آموختند این قوم علمِ خرسواری را

    ز جورِ کارفرما کارگر آن سان به خود لرزد

    که گردد روبه‌رو کبکِ دری بازِ شکاری را

    ز بس بی‌آفتابِ عارِضت شب را سحر کردم

    ز من آموخت اختر، شیوهٔ شب‌زنده‌داری را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha