به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دلت به حال دل ما چرا نمیسوزد
بسوزد آنکه دلش بهر ما نمیسوزد
ز سوز اهل محبت کجا شود آگاه
چو شمع آنکه ز سر تا به پا نمیسوزد
در این محیط غمافزا گمان مدار که هست
کسی که ز آتش جور و جفا نمیسوزد
ز دود آه ستمدیدگان سوختهدل
به حیرتم که چرا این بنا نمیسوزد
بگو به کارگر و عیب کارفرما بین
هرآنکه گفت که فقر از غنا نمیسوزد
غریق بحر فنا ای خدا شدیم و هنوز
برای ما دل این ناخدا نمیسوزد
ز تندباد حوادث ز بس که شد خاموش
چراغ عمر من بینوا نمیسوزد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.