کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    این دل ویران ز بیداد غمت آباد نیست

    نیست آبادی بلی آنجا که عدل و داد نیست

    وانشد از شانه یک مو عقده از کار دلم

    در خم زلفت کسی مشکل‌گشا چون باد نیست

    کوه کندن در خور سرپنجه عشق است و بس

    ورنه این زور و هنر در تیشه فرهاد نیست

    در گلستان جهان یک گل به آزادی نرست

    همچو من سرو چمن هم راستی آزاد نیست

    یا اسیران قفس را نیست کس فریاد رس

    یا مرا از ناامیدی حالت فریاد نیست

    هر که را بینی به یک راهی گرفتار غم است

    گوئیا در روی گیتی هیچکس دلشاد نیست

    کرده از بس فرخی شاگردی اهل سخن

    در غزل گفتن کسی مانند او استاد نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha