به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چون ز شهر آن شاهد شیرینشمایل میرود
در قفایش، کاروان در کاروان، دل میرود
همچو کز دنبال او وادی به وادی چشم رفت
پیشپیشش اشک هم منزل به منزل میرود
دل اگر دیوانه نبود الفتش با زلف چیست
کی به پای خویش عاقل در سلاسل میرود
چون به باطن در جهان نبود وجودی غیر حق
حق بود آن هم که در ظاهر به باطل میرود
یارب این مقتول عشق از چیست کز راه وفا
سر به کف بگرفته استقبال قاتل میرود
کوی لیلی بس خطرناک است ز آنجا تا به حشر
همچو مجنون بازگردد هرچه عاقل میرود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.