کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش می‌روی به تنها تن‌ها فدای جانت

    مدهوش می‌گذاری یاران مهربانت

    آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی

    وز حسن خود بماند انگشت در دهانت

    قصد شکار داری یا اتفاق بستان

    عزمی درست باید تا می‌کشد عنانت

    ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن

    تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت

    رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی

    ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت

    هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد

    پیکان غمزه در دل ز ابروی چون کمانت

    دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی

    خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت

    ما را نمی‌برازد با وصلت آشنایی

    مرغی لبق تر از من باید هم آشیانت

    من آب زندگانی بعد از تو می‌نخواهم

    بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت

    من فتنه زمانم وان دوستان که داری

    بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت

    سعدی چو دوست داری آزاد باش و ایمن

    ور دشمنی بباشد با هر که در جهانت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha