کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفتی و همچنان به خیال من اندری

    گویی که در برابر چشمم مصوری

    فکرم به منتهای جمالت نمی‌رسد

    کز هر چه در خیال من آمد نکوتری

    مه بر زمین نرفت و پری دیده برنداشت

    تا ظن برم که روی تو ماه است یا پری

    تو خود فرشته‌ای نه از این گل سرشته‌ای

    گر خلق از آب و خاک تو از مشک و عنبری

    ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست

    کز تو به دیگران نتوان برد داوری

    با دوست کنج فقر بهشت است و بوستان

    بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری

    تا دوست در کنار نباشد به کام دل

    از هیچ نعمتی نتوانی که برخوری

    گر چشم در سرت کنم از گریه باک نیست

    زیرا که تو عزیزتر از چشم در سری

    چندان که جهد بود دویدیم در طلب

    کوشش چه سود چون نکند بخت یاوری

    سعدی به وصل دوست چو دستت نمی‌رسد

    باری به یاد دوست زمانی به سر بری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha