کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش

    نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش

    آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش

    وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش

    هر که از یار تحمل نکند یار مگویش

    وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش

    چون دل از دست به درشد مثل کره توسن

    نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش

    به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق

    مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش

    خفته خاک لحد را که تو ناگه به سر آیی

    عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش

    شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت

    که همه عمر نبوده‌ست چنین سرو روانش

    گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم

    باز می‌بینم و دریا نه پدید است کرانش

    عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد

    بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش

    چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی

    بنده بی جرم و خطایی نه صواب است مرانش

    نرسد ناله سعدی به کسی در همه عالم

    که نه تصدیق کند کز سر دردیست فغانش

    گر فلاطون به حکیمی مرض عشق بپوشد

    عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha