به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعدی شیرازی

سعدی شیرازیغزل های سعدیغزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند

2460عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

زلف او بر رخ چو جولان می‌کند

مشک را در شهر ارزان می‌کند

جوهری عقل در بازار حسن

قیمت لعلش به صد جان می‌کند

آفتاب حسن او تا شعله زد

ماه رخ در پرده پنهان می‌کند

من همه قصد وصالش می‌کنم

وان ستمگر عزم هجران می‌کند

گر نمکدان پرشکر خواهی مترس

تلخیی کان شکرستان می‌کند

تیر مژگان و کمان ابروش

عاشقان را عید قربان می‌کند

از وفاها هر چه بتوان می‌کنم

وز جفاها هر چه نتوان می‌کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند 2غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند 3غزل ۲۴۴: یار با ما بی‌وفایی می‌کند 4غزل ۲۴۵: هر که بی او زندگانی می‌کند 5غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند 6غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند 7غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند 8غزل ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند 9غزل ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند 10غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند 11غزل ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند 12غزل ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند 13غزل ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند 14غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود 15غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود 16غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود 17غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود 18غزل ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود 19غزل ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود 20غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود 21غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود 22غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود 23غزل ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود 24غزل ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود 25غزل ۲۶۶: در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود 26غزل ۲۶۷: سروبالایی به صحرا می‌رود 27غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود 28غزل ۲۶۹: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود 29غزل ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود 30غزل ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود 31غزل ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود 32غزل ۲۷۳: هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کش ...33غزل ۲۷۴: چه سروست آن که بالا می‌نماید 34غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید 35غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید 36غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید 37غزل ۲۷۸: سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید 38غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید 39غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید 40غزل ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید 41غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید 42غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید 43غزل ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید 44غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید 45غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید 46غزل ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آی ...47غزل ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر می‌آید 48غزل ۲۸۹: آن نه عشقست که از دل به دهان می‌آید 49غزل ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید 50غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی می‌آید 51غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید 52غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر 53غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار 54غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار 55غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار 56غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیار 57غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یار 58غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار 59غزل ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 60غزل ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر 61غزل ۳۰۲: به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نو ...62غزل ۳۰۳: پروانه نمی‌شکیبد از دور 63غزل ۳۰۴: آن کیست که می‌رود به نخجیر 64غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر 65غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر 66غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر 67غزل ۳۰۸: فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منی ...68غزل ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فق ...69غزل ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز 70غزل ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز 71غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز 72غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز 73غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز 74غزل ۳۱۵: پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز 75غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز 76غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس 77غزل ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس 78غزل ۳۱۹: هر که بی دوست می‌برد خوابش 79غزل ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش 80غزل ۳۲۱: آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش 81غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش 82غزل ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش 83غزل ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش 84غزل ۳۲۵: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش 85غزل ۳۲۶: دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش 86غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش 87غزل ۳۲۸: رها نمی‌کند ایام در کنار منش 88غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش 89غزل ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش 90غزل ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش 91غزل ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که ج ...92غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش 93غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش 94غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش 95غزل ۳۳۶: رفتی و نمی‌شوی فراموش 96غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش 97غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش 98غزل ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش 99غزل ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش 100غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش 101غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش 102غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ 103غزل ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ 104غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل 105غزل ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل 106غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال 107غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل 108غزل ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول 109غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول 110غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول 111غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا ...112غزل ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم 113غزل ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم 114غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام 115غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام 116غزل ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام 117غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام 118غزل ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام 119غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام 120غزل ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام 121غزل ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام 122غزل ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام 123غزل ۳۶۴: من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست ...124غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم 125غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم 126غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مس ...127غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم 128غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم 129غزل ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم 130غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم 131غزل ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم 132غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم 133غزل ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به درشدم 134غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم 135غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومند ...136غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم 137غزل ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم 138غزل ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم 139غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم 140غزل ۳۸۱: دو هفته می‌گذرد کان مه دوهفته ندیدم 141غزل ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم 142غزل ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم 143غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم 144غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم 145غزل ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم 146غزل ۳۸۷: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم 147غزل ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم 148غزل ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم 149غزل ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم 150غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم 151غزل ۳۹۲: من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌ ...152غزل ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم 153غزل ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم 154غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم 155غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم 156غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم 157غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم 158غزل ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم 159غزل ۴۰۰: وه که در عشق چنان می‌سوزم 160غزل ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم 161غزل ۴۰۲: من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم 162غزل ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم 163غزل ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم 164غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم 165غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم 166غزل ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم 167غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم 168غزل ۴۰۹: تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم 169غزل ۴۱۰: چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم 170غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم 171غزل ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دان ...172غزل ۴۱۳: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم 173غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بست ...174غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم 175غزل ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم 176غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم 177غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم 178غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد می‌فشانم 179غزل ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم 180غزل ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم 181غزل ۴۲۲: آن کس که از او صبر محالست و سکونم 182غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بن ...183غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم 184غزل ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار می‌ ...185غزل ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بی ...186غزل ۴۲۷: من از این جا به ملامت نروم 187غزل ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم 188غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم 189غزل ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم 190غزل ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم 191غزل ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم 192غزل ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم 193غزل ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم 194غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی 195غزل ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم 196غزل ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم 197غزل ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم 198غزل ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم 199غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم 200غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم 201غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم 202غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من 203غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن 204غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن 205غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران 206غزل ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان 207غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان 208غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان 209غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران 210غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران 211غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران 212غزل ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان 213غزل ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان 214غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان 215غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن 216غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن 217غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن 218غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن 219غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن 220غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن 221غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن 222غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن 223غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن 224غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن 225غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن 226غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن 227غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن 228غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من 229غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من 230غزل ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من 231غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من 232غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من 233غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون 234غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین 235غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین 236غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست ا ...237غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو 238غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو 239غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او 240غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او 241غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی ا ...242غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو 243غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو 244غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو 245غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به ر ...246غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به 247غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای 248غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته 249غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای 250غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای 251غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته 252غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده 253غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده 254غزل ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه 255غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای 256غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی 257غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی 258غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی 259غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی 260غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زی ...261غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی 262غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی 263غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکی ...264غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی 265غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی 266غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی 267غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی 268غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفا ...269غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی 270غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی 271غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی 272غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی 273غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی 274غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی 275غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی 276غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی 277غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی 278غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی 279غزل ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی 280غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات 281غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی 282غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 283غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی 284غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی 285غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتاب ...286غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی 287غزل ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی 288غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی 289غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی 290غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی 291غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی 292غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی 293غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی 294غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی 295غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم ک ...296غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی 297غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی 298غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی 299غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی 300غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی 301غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری 302غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری 303غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری 304غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری 305غزل ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری 306غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری 307غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری 308غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری 309غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری 310غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری 311غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری 312غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری 313غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری 314غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری 315غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری 316غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری 317غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری 318غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری 319غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری 320غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زار ...321غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری 322غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری 323غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری 324غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری 325غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که ن ...326غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری 327غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام دا ...328غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری 329غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری 330غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری 331غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری 332غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری 333غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری 334غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری 335غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی 336غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی 337غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی 338غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی 339غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی 340غزل ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی 341غزل ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی 342غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی 343غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی 344غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی 345غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان ب ...346غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی 347غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی 348غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی 349غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی 350غزل ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی 351غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی 352غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی 353غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی 354غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی 355غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی 356غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 357غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی 358غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی 359غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی 360غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی 361غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی 362غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی 363غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی 364غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی 365غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی 366غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی 367غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی 368غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم ج ...369غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی 370غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستا ...371غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی 372غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی 373غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی 374غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مان ...375غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی 376غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی 377غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوان ...378غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی 379غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی 380غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی 381غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی 382غزل ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی 383غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی 384غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی 385غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی 386غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی 387غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی 388غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی 389غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی 390غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی 391غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی 392غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی 393غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی 394غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی 395غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی 396غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ