صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۳۲: احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را گرفت خیل پری در میان سلیمان را شکار هاله بود ماه و آن خط مشکین به دام هاله کشید آفتاب تابان را تن لطیف ترا عطر، خار پیرهن است به بوی گل مگشا چاک آن گریبان را مشو ز حال دل ای یار تازه خط غافل که نیست جز دل ما شمعی این شبستان را به حکمت از لب خود مهر خامشی بردار به دست دیو مده خاتم سلیمان را ز جان درین تن خاکی مجوی جوش نشاط که در تنور، نفس سوخته است طوفان را به ما حرارت دوزخ چه می تواند کرد؟ اگر ز ما نستانند چشم گریان را ز حال راهروان غافلم، همین دانم که هست توشه ز دل خضر این بیابان را ز دود آه، لب تازه خط او صائب سیاه خانه نشین کرد آب حیوان را صائب تبریزی