کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترک من ترک من خسته‌دل زار گرفت

    شد دگرگونه دگری یار گرفت

    این که در کار بلای دل ما می‌کوشید

    اثر قول حسودست که برکار گرفت

    دل من آینهٔ صورت او بود و ز غم

    آه می‌کردم و آن آینه زنگار گرفت

    نه عجب خرقهٔ پرهیزم اگر پاره شود

    بدرد دامن هر گل که درین خار گرفت

    گر ز خاک در او میل سفر می‌نکنم

    نبود بر من مسکین، که گرفتار گرفت

    بوی این درد، که امسال به همسایه رسید

    ز آتشی بود که در خرمن من پار گرفت

    ای صبا، از چمن وصل نسیمی برسان

    که ازین خانهٔ تنگم دل بیمار گرفت

    با دل فارغ او زاری من سود نداشت

    گر چه سوز سخنم در در و دیوار گرفت

    اوحدی خوار گرفت از غم و من می‌گفتم:

    خوار گردد که سخن‌های چنین خوار گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha