به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۳۲۸: باز تیر غمزه او بر دل ما کی رسد

1080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

باز تیر غمزه او بر دل ما کی رسد
این نظر تا بر کی افتد این بلا تا کی رسد
داوری جانها نها آن ابروان بر طاقها
دست کوتاه من محروم آنجا کی رسد
کرده اند آن لب طمع شاهان نه تنها چاکران
چون گدا بسیار شد ما را ز حلوا کی رسد
ذره را صد پاره باید کرد وقت پایبوس
چون گدا بسیار شد با ما ذره ذره خاک آن پا کی رسد
کی رسد گفتم به بالای تو چشم از زیر پای
گفت آن آبی است از پستی و بالا کی رسد
از لبش دشنام میخواهی طلب در هر دعا
با گدا مرسوم سلطان بی تقاضا کی رسد
آن ذقن بی سوز سینه کی بدست آید کمال
سیب شیرین است و بی آسیب گرما کی رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲۷: باز این دل غمدیده به دام تو در اف ...2شمارهٔ ۳۲۸: باز تیر غمزه او بر دل ما کی رسد 3شمارهٔ ۳۲۹: باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد 4شمارهٔ ۳۳۰: باز گل دامن به دست عاشقان خود نها ...5شمارهٔ ۳۳۱: با سرود و آه و ناله میرود اشکم چو ...6شمارهٔ ۳۳۲: با عارض تو زلف دم از نقشه چین زند 7شمارهٔ ۳۳۳: با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد 8شمارهٔ ۳۳۴: با منت لطف جز ستم نبود 9شمارهٔ ۳۳۵: با من درد کش سبو بدهید 10شمارهٔ ۳۳۶: با باد لبت ساقی چون می به قدح ریز ...11شمارهٔ ۳۳۷: بر افشان زلف تا دل را شب محنت به ...12شمارهٔ ۳۳۸: به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد 13شمارهٔ ۳۳۹: به خال لب خط سبزت قرابتی دارد 14شمارهٔ ۳۴۰: به خانه ای که چنین میهمان فرود آی ...15شمارهٔ ۳۴۱: بر دل از غمزه خدنگی زدی آن هم گذر ...16شمارهٔ ۳۴۲: بر عزیزان غمزة شوخ تو خواری می کن ...17شمارهٔ ۳۴۳: به روی دوست که رویش بچشم من نگرید 18شمارهٔ ۳۴۴: بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گ ...19شمارهٔ ۳۴۵: بکوش تا به کف آری کلید گنج وجود 20شمارهٔ ۳۴۶: بگو بگوشه نشینان که رو براه کنید 21شمارهٔ ۳۴۷: به مجلسی که از روی نو پرده بر گیر ...22شمارهٔ ۳۴۸: بوی خوشت چو همدم باد سحر شود 23شمارهٔ ۳۴۹: بهار آمد خبر از می فرستید 24شمارهٔ ۳۵۰: بی تو مرا زندگی بکار نیاید 25شمارهٔ ۳۵۱: بیزارم از آن دل که در درد نباشد 26شمارهٔ ۳۵۲: بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند 27شمارهٔ ۳۵۳: بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد 28شمارهٔ ۳۵۴: بیمار عشق جز لب او آرزو نکرد 29شمارهٔ ۳۵۵: بی باد تو عشاق دل شاد نیابند 30شمارهٔ ۳۵۶: پری را دلبری چندین نباشد 31شمارهٔ ۳۵۷: پیش از آندم که می و میکده در عالم ...32شمارهٔ ۳۵۸: پیش رخ نو دیده پری را نکو ندید 33شمارهٔ ۳۵۹: پیش رویت صنما وصف قمر نتوان کرد 34شمارهٔ ۳۶۰: پیش روی تو ماه را چه وجود 35شمارهٔ ۳۶۱: پیوسته ابرویت دل این ناتوان کشد 36شمارهٔ ۳۶۲: تا دلم نظاره ان قامت زیبا نکرد 37شمارهٔ ۳۶۳: تا رخت روشنی دیده نشد 38شمارهٔ ۳۶۴: ترا رحمی به آن چشمان اگر باشد عجب ...39شمارهٔ ۳۶۵: ناز گلبرگ رخت سنبل تر میریزد 40شمارهٔ ۳۶۶: تشنه وصل ترا بی تو اگر خواب آمد 41شمارهٔ ۳۶۷: جانا به نظر قد تو سرو چمن آمد 42شمارهٔ ۳۶۸: جان را به غیر وصلت خوشدل نمی توان ...43شمارهٔ ۳۶۹: جان و لبش از صبح ازل همنفسانند 44شمارهٔ ۳۷۰: جمع باش ای دل که این وقت پریشان ب ...45شمارهٔ ۳۷۱: جهان بخواب و دمی چشم من نیاساید 46شمارهٔ ۳۷۲: بشیوه پسته و بادام تو یکی ز شکر 47شمارهٔ ۳۷۳: چرا نسیم صبا خاک پاش میسپرد 48شمارهٔ ۳۷۴: چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد 49شمارهٔ ۳۷۵: چشم تو التفات بمردم نمی کند 50شمارهٔ ۳۷۶: چشم توأم به غمزه خونخوار می کشد 51شمارهٔ ۳۷۷: چشم تو که آرام دل خلق جهان برد 52شمارهٔ ۳۷۸: چشم خوشت آندم که سر از خواب برآور ...53شمارهٔ ۳۷۹: چشم شوخت دل عاشق به هوس می گیرد 54شمارهٔ ۳۸۰: چشم مستت گو شمال نرگس پر خواب داد 55شمارهٔ ۳۸۱: چشمش را عقل و مبه و جان زد 56شمارهٔ ۳۸۲: چنین که سوز فراقم ز سینه دود برآو ...57شمارهٔ ۳۸۳: چو آن شاخ گل از بستان بر آمد 58شمارهٔ ۳۸۴: چو بار زیستن اهل درد نپسندید 59شمارهٔ ۳۸۵: چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر ...60شمارهٔ ۳۸۶: حدیث حسن او چون گل به دفتر در نمی ...61شمارهٔ ۳۸۷: حلقه پیش رخ از طره آن به واشد 62شمارهٔ ۳۸۸: خانه دیده ز دیدار تو روشن باشد 63شمارهٔ ۳۸۹: خبری ز هیچ قاصد زه دیار من نیامد 64شمارهٔ ۳۹۰: خط تر گرد لبه عمدا نباشد 65شمارهٔ ۳۹۱: خوشا غمی که برویم ز روی او آید 66شمارهٔ ۳۹۲: در راه عشق هر که بمن اقتدا کند 67شمارهٔ ۳۹۳: در صحبت دوست جان نگنجد 68شمارهٔ ۳۹۴: در عشق تو ترک سره چه باشد 69شمارهٔ ۳۹۵: در غم دلدار کس را این دل انگاری م ...70شمارهٔ ۳۹۶: دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند 71شمارهٔ ۳۹۷: دگر گفتی نجویم بر تو بیداد 72شمارهٔ ۳۹۸: دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد 73شمارهٔ ۳۹۹: دلبر چه زود خط برخ دلستان کشید 74شمارهٔ ۴۰۰: دل چراغیست که نور از رخ دلبر گیرد 75شمارهٔ ۴۰۱: دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند 76شمارهٔ ۴۰۲: دل در طلیت روی به صحرای غم آورد 77شمارهٔ ۴۰۳: دل ز داروخانه دردت دواه دارد امید 78شمارهٔ ۴۰۴: دل غمدیده شکایت ز غم او نکند 79شمارهٔ ۴۰۵: دل کجا شد خبرش غمزه او می داند 80شمارهٔ ۴۰۶: دل که از درد تو پر شد ناله را چون ...81شمارهٔ ۴۰۷: دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد 82شمارهٔ ۴۰۸: دل مقیم در آن جان جهان می باشد 83شمارهٔ ۴۰۹: دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد 84شمارهٔ ۴۱۰: دل من بیئو دگر دیده بینا چه کند 85شمارهٔ ۴۱۱: دل من صحبت دلدار دگر می طلبد 86شمارهٔ ۴۱۲: دوستانم سگ تو میخوانند 87شمارهٔ ۴۱۳: دوش باد سحری زلف تو می افشانید 88شمارهٔ ۴۱۴: دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد 89شمارهٔ ۴۱۵: دوش در خانه ما ماه فرود آمده بود 90شمارهٔ ۴۱۶: دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود 91شمارهٔ ۴۱۷: دوشم دل از غم تو بر آتش همی طپید 92شمارهٔ ۴۱۸: دوشم ز قبله روی بر آن آستانه بود 93شمارهٔ ۴۱۹: دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود 94شمارهٔ ۴۲۰: دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود 95شمارهٔ ۴۲۱: دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد 96شمارهٔ ۴۲۲: دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد 97شمارهٔ ۴۲۳: ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد 98شمارهٔ ۴۲۴: رخت گلبرگ خودرو مینماید 99شمارهٔ ۴۲۵: رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید 100شمارهٔ ۴۲۶: رخ نو نور بماه تمام می بخشد 101شمارهٔ ۴۲۷: رخی چنین که تو داری کدام مو دارد 102شمارهٔ ۴۲۸: رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد 103شمارهٔ ۴۲۹: روی تو به جز آینه دیدن که تواند 104شمارهٔ ۴۳۰: روی تو دیدم سخنم روی داد 105شمارهٔ ۴۳۱: روی زیبای تو هر بار که در چشم تر ...106شمارهٔ ۴۳۲: را گشودند بار بر ببندید 107شمارهٔ ۴۳۳: زاهد از روی تو تا چند مرا توبه ده ...108شمارهٔ ۴۳۴: زاهد باریک بین لبهای باریک تو دید 109شمارهٔ ۴۳۵: از برگ گل که نسیم عبیر می آید 110شمارهٔ ۴۳۶: زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بو ...111شمارهٔ ۴۳۷: از آن میان هیچ اگر نشان باشد 112شمارهٔ ۴۳۸: ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد 113شمارهٔ ۴۳۹: زان پیشتر که دیده جمال تو دیده بو ...114شمارهٔ ۴۴۰: از سوز جان من آن بیوفا چه غم دارد 115شمارهٔ ۴۴۱: ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد 116شمارهٔ ۴۴۲: زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند 117شمارهٔ ۴۴۳: ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود 118شمارهٔ ۴۴۴: زمستی چشم او هرگز به حال ما نمی ا ...119شمارهٔ ۴۴۵: ساقی بیار باده که عید صیام شد 120شمارهٔ ۴۴۶: سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوی ...121شمارهٔ ۴۴۷: سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا ا ...122شمارهٔ ۴۴۸: سرو اگر زآن قدر رفتار به بالاست ز ...123شمارهٔ ۴۴۹: سر ما را نرسد اینکه به پای تو رسد 124شمارهٔ ۴۵۰: سرو را هر که راست می گوید 125شمارهٔ ۴۵۱: سروسهی به بستان گر سالها برآید 126شمارهٔ ۴۵۲: سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می ...127شمارهٔ ۴۵۳: شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد 128شمارهٔ ۴۵۴: شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد 129شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد 130شمارهٔ ۴۵۶: شوخی از چشم تو عجب نبود 131شمارهٔ ۴۵۷: صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد 132شمارهٔ ۴۵۸: صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت ...133شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند 134شمارهٔ ۴۶۰: عاشقان خط ترا مشک ختا می گویند 135شمارهٔ ۴۶۱: عاشقان درد ترا دولت افزون خوانند 136شمارهٔ ۴۶۲: عاشقان را جور و نازیار می باید کش ...137شمارهٔ ۴۶۳: عاشقان روی ترا نور مصور خوانند 138شمارهٔ ۴۶۴: عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند 139شمارهٔ ۴۶۵: عاشقان قصه های نو شنوید 140شمارهٔ ۴۶۶: عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد 141شمارهٔ ۴۶۷: عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود 142شمارهٔ ۴۶۸: عکس رویت چون فتد در آب آب از خود ...143شمارهٔ ۴۶۹: عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید 144شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند 145شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید 146شمارهٔ ۴۷۲: غم عشقت دل ما را همیشه شاد میدارد 147شمارهٔ ۴۷۳: غنچه از رشک دهان نو دهان گرد آورد 148شمارهٔ ۴۷۴: فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید 149شمارهٔ ۴۷۵: قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد 150شمارهٔ ۴۷۶: قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد 151شمارهٔ ۴۷۷: کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد 152شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کن ...153شمارهٔ ۴۷۹: کمترین کاری مراکز دیدۂ گریان فتاد 154شمارهٔ ۴۸۰: گدای کوی ترا پادشاه میخوانند 155شمارهٔ ۴۸۱: گر آن به در زکاة حسن مسکین تر گدا ...156شمارهٔ ۴۸۲: گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند 157شمارهٔ ۴۸۳: گر بگذری سوی چمن سرو سهی از جا رو ...158شمارهٔ ۴۸۴: گر ترا از ستم و جور خدا توبه دهد 159شمارهٔ ۴۸۵: گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه ...160شمارهٔ ۴۸۶: گرچه سرو چمن از آب روانی دارد 161شمارهٔ ۴۸۷: اگر درد تو از حبیب باشد 162شمارهٔ ۴۸۸: گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده ب ...163شمارهٔ ۴۸۹: گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا ش ...164شمارهٔ ۴۹۰: گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از ر ...165شمارهٔ ۴۹۱: گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد 166شمارهٔ ۴۹۲: گر قرار تو به دلها نه چنانست که ب ...167شمارهٔ ۴۹۳: گرمه به زمین باشد آن زهره جبین با ...168شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 169شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 170شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 171شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...172شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 173شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 174شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...175شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...176شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 177شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...178شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 179شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 180شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 181شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 182شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 183شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 184شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 185شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 186شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 187شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 188شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 189شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...190شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...191شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 192شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 193شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...194شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 195شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 196شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 197شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 198شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...199شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 200شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...201شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 202شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...203شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 204شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...205شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 206شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 207شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 208شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 209شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 210شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 211شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 212شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 213شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 214شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...215شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...216شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...217شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 218شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 219شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...220شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 221شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...222شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 223شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 224شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 225شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 226شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 227شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...228شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 229شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...230شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 231شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 232شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...233شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...234شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 235شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...236شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 237شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 238شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 239شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 240شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 241شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 242شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 243شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 244شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 245شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 246شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...247شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 248شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 249شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 250شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...251شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...252شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...253شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 254شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 255شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 256شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 257شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 258شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 259شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 260شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 261شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 262شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...263شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...264شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 265شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 266شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...267شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...268شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 269شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 270شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 271شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 272شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 273شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 274شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 275شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...276شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 277شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 278شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 279شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 280شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 281شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 282شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 283شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 284شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 285شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 286شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 287شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 288شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 289شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 290شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 291شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...292شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 293شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 294شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 295شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 296شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 297شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 298شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 299شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 300شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...301شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 302شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 303شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 304شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...305شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...306شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 307شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 308شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 309شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 310شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 311شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 312شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 313شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 314شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...315شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 316شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 317شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...318شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 319شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 320شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 321شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 322شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 323شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...324شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 325شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...326شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 327شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 328شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 329شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 330شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 331شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...332شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 333شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 334شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 335شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...336شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 337شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 338شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 339شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...340شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 341شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 342شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 343شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 344شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...345شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 346شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...347شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...348شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...349شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...350شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 351شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 352شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...353شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 354شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 355شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 356شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 357شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 358شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...359شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 360شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 361شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 362شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 363شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 364شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 365شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 366شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...367شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...368شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 369شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 370شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 371شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...372شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 373شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...374شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 375شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 376شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 377شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 378شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 379شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...380شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 381شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 382شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 383شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 384شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...385شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...386شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...387شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...388شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...389شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...390شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...391شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 392شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 393شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 394شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...395شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 396شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 397شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...398شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...399شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...400شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 401شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 402شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 403شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 404شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...405شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 406شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 407شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 408شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...409شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...410شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...411شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 412شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 413شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 414شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 415شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 416شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 417شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 418شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 419شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...420شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...421شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 422شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...423شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 424شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 425شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 426شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...427شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 428شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 429شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 430شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 431شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...432شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 433شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 434شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 435شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...436شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 437شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 438شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...439شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 440شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 441شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...442شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...443شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 444شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 445شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 446شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...447شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...448شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 449شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...450شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 451شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 452شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...453شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 454شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 455شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 456شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 457شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 458شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 459شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 460شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 461شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...462شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 463شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 464شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 465شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...466شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 467شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 468شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 469شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 470شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 471شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...472شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 473شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...474شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 475شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...476شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 477شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 478شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 479شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...480شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 481شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 482شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 483شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...484شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...485شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 486شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 487شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 488شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 489شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 490شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 491شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 492شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 493شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...494شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...495شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 496شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 497شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 498شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...499شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...500شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 501شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 502شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 503شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 504شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 505شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 506شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...507شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...508شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...509شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 510شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...511شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...512شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 513شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 514شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 515شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 516شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 517شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...518شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...519شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...520شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 521شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...522شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 523شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...524شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...525شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 526شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 527شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 528شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 529شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 530شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...531شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...532شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...533شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 534شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...535شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...536شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 537شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 538شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 539شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...540شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 541شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 542شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 543شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...544شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 545شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 546شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...547شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 548شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...549شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 550شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 551شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 552شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...553شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 554شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...555شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 556شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...557شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...558شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 559شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 560شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...561شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 562شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...563شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 564شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 565شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 566شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 567شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 568شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 569شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 570شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 571شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 572شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 573شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 574شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 575شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 576شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 577شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 578شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 579شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 580شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 581شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...582شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 583شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...584شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 585شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...586شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 587شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 588شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...589شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...590شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 591شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 592شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 593شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 594شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 595شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 596شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 597شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 598شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 599شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 600شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 601شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 602شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 603شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 604شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 605شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 606شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 607شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 608شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 609شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 610شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 611شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 612شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 613شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 614شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 615شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 616شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 617شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 618شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...619شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...620شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 621شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 622شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 623شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 624شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 625شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 626شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 627شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 628شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...629شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 630شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...631شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...632شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 633شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 634شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 635شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 636شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 637شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 638شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 639شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 640شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 641شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 642شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 643شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...644شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 645شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...646شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 647شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 648شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 649شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...650شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 651شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 652شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 653شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 654شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...655شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...656شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 657شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 658شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 659شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 660شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...661شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...662شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 663شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 664شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 665شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 666شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 667شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 668شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 669شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 670شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 671شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...672شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 673شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 674شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 675شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 676شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 677شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 678شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 679شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 680شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 681شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 682شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 683شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 684شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...685شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 686شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...687شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 688شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...689شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...690شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 691شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 692شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 693شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 694شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...695شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 696شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 697شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 698شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...699شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 700شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 701شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 702شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 703شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 704شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 705شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...706شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 707شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 708شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 709شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 710شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 711شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 712شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 713شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 714شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...715شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 716شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 717شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 718شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 719شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 720شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 721شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 722شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...723شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...724شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 725شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 726شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...727شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 728شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 729شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 730شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 731شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 732شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 733شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 734شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...735شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...736شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 737شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 738شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...739شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...740شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 741شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...742شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 743شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 744شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...745شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...746شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 747شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...748شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 749شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 750شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 751شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...752شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...753شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ