به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم

1070عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم
این اختر سعادت بر آسمان ندیدم
از ضعف شد تن من دور از تو استخوانی
پیش سگان کویت این استخوان ندیدم
بار غمت گر آن را بر دل گران نماید
من بر دو دیده آن را باری گران ندیدم
ای دل به خواب او را هنگام بوس و آغوش
گر تو دهان ندیدی من هم میان ندیدم
ماند قد من و تو این نیر و آن کمان را
نیر اینچنین افتاده دور از کمان ندیدم
چندانکه خورد خونم از دیده خاک آن را
چون ریگ تشنه هیچش سپری از آن ندیدم
آمد به خاک کویش اشک کمال
غلطان آبی بدین روانی در بوستان ندیدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 2شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 3شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 4شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 5شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 6شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...7شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 8شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 9شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 10شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 11شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...12شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...13شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...14شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...15شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...16شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...17شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...18شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 19شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 20شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 21شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...22شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 23شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 24شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...25شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...26شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...27شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 28شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 29شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 30شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 31شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...32شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 33شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 34شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 35شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...36شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...37شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...38شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 39شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 40شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 41شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 42شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 43شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 44شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 45شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 46شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...47شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...48شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 49شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...50شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 51شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 52شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 53شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...54شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 55شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 56شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 57شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 58شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...59شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 60شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 61شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 62شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...63شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 64شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 65شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...66شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 67شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 68شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...69شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...70شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 71شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 72شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 73شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...74شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...75شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 76شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...77شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 78شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 79شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...80شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 81شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 82شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 83شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 84شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 85شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 86شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 87شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 88شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...89شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 90شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 91شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 92شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...93شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 94شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 95شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 96شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 97شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 98شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...99شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 100شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...101شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 102شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...103شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 104شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 105شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 106شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...107شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 108شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 109شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 110شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...111شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...112شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 113شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 114شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 115شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 116شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 117شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 118شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 119شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 120شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...121شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...122شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 123شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 124شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 125شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...126شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...127شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 128شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 129شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 130شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 131شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 132شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 133شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...134شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...135شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...136شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 137شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...138شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...139شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 140شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 141شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 142شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 143شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 144شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...145شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...146شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...147شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 148شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...149شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 150شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...151شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...152شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 153شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 154شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 155شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 156شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 157شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...158شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...159شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...160شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 161شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...162شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...163شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 164شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 165شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 166شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...167شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 168شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 169شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 170شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...171شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 172شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 173شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...174شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 175شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...176شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 177شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 178شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 179شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...180شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 181شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...182شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 183شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...184شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...185شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 186شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 187شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...188شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 189شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...190شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 191شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 192شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 193شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 194شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 195شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 196شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 197شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 198شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 199شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 200شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 201شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 202شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 203شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 204شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 205شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 206شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 207شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 208شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...209شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 210شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...211شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 212شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...213شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 214شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 215شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...216شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...217شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 218شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 219شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 220شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 221شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 222شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 223شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 224شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 225شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 226شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 227شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 228شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 229شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 230شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 231شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 232شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 233شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 234شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 235شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 236شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 237شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 238شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 239شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 240شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 241شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 242شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 243شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 244شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 245شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...246شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...247شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 248شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 249شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 250شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 251شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 252شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 253شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 254شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 255شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...256شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 257شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...258شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...259شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 260شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 261شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 262شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 263شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 264شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 265شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 266شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 267شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 268شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 269شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 270شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...271شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 272شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...273شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 274شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 275شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 276شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...277شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 278شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 279شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 280شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 281شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...282شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...283شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 284شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 285شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 286شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 287شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...288شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...289شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 290شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 291شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 292شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 293شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 294شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 295شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 296شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 297شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 298شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...299شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 300شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 301شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 302شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 303شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 304شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 305شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 306شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 307شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 308شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 309شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 310شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 311شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...312شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 313شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...314شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 315شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...316شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...317شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 318شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 319شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 320شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 321شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...322شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 323شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 324شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 325شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...326شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 327شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 328شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 329شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 330شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 331شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 332شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...333شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 334شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 335شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 336شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 337شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 338شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 339شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 340شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 341شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...342شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 343شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 344شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 345شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 346شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 347شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 348شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 349شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...350شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...351شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 352شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 353شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...354شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 355شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 356شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 357شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 358شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 359شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 360شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 361شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...362شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...363شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 364شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 365شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...366شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...367شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 368شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...369شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 370شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 371شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...372شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...373شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 374شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...375شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 376شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 377شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 378شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...379شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...380شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ