کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من پیام دوستی زاَفغان‌دیار آورده‌ام

    زی شما با خود درود بی‌شمار آورده‌ام

    چون نسیم نوبهاران در گلستان هنر

    از دیار آشنا پیغام یار آورده‌ام

    من ندانم مردم خوش‌بخت شهر آفتاب

    من پیام اختر شب‌زنده‌دار آورده‌ام

    من سلام گرم «پیشاهنگ خلق» خویش را

    بر رفیقان عزیز همجوار آورده‌ام

    زی شما ای پیشتازان بزرگ انقلاب

    مژدهٔ پیروزی پُر افتخار آورده‌ام

    مژدهٔ جان‌آفرینِ «انقلاب ثور» را

    زی دیار انقلاب و صلح و کار آورده‌ام

    ممتنع وَ سهل و بی‌پیرایه می‌گویم سخن

    نز به جای شعر، زی شاعر شعار آورده‌ام

    من ز باغ «عنصری» گل‌های سرخ شعر را

    بر مزار «رودکی» بهر نثار آورده‌ام

    سخت می‌بالم که در گلزار «مولانای بلخ»

    گلبن امّید «عینی» را به بار آورده‌ام

    عشق را چون «پوشکینم» ، مر هنر را «گورکی»

    نقش «لاهوتی» به شعر شعله‌بار آورده‌ام

    مژده بر لطف نواسنجان باغم داده‌اند

    گر گلستان سخن را مشت خار آورده‌ام

    نیک دریابید جانم را که زی بزم شما

    بعد عمری آرزو و انتظار آورده‌ام

    از نسیم هر نفس هر دم شکوفا می‌شوم

    غنچهٔ دل را تو گویی زی بهار آورده‌ام

    گر نگردد ارمغان دلپذیر دوستان

    این‌دل پُر مهر را بهر چه‌کار آورده‌ام؟!

    دوشنبه، تاجیکستان ١٣۵٧

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha