کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    این‌جا که باد زندگی‌انگیز نوبهار،

    بر سنگ لاله کارد و گل پرورد ز خار،

    این‌جا که هر بهار،

    مشّاطگیش را-

    در حُسن نوعروس طبیعت برد به کار،

    وینوس عشق در دل تابوت روزگار،

    بی‌جان فتاده‌است.

    این‌جا که آفتاب بهاری نظررباست،

    دریا و کوه و درّه پُر از گوهر و طلاست،

    این‌جا که گنج‌هاست،

    در بی‌کران سرد،

    در جسم این مجسمه‌های پری‌نگار-

    بسته‌ست پای فکر و شکسته‌ست دست کار.

    این‌جا که در بهار جنون‌خیز گل به باغ،

    از آشیان مرغ چمن بر‌پریده زاغ،

    سرسام و بی‌دماغ.

    کس را مجال نیست-

    تا لحظه‌ای به سایهٔ گلبن کند سراغ،

    آن‌راحتی که دارد از اندوه و غم فراغ.

    این‌جا که در بهار نسیم طرب‌فزا،

    یکسان وزد به کاخ شه و کلبهٔ گدا.

    شب‌های آشنا-

    می‌آیدم به گوش:

    زآن‌جا، صدای غلغل و فریادِ نوش‌نوش

    زین‌جا، صدای نالهٔ طفلان بی‌نوا.

    کابل، فروردین ١۳۴۳

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha