کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن‌که با نیم نظر دل ز بر ما ببرد

    کاش با نیم دگر پی به تمنا ببرد

    پنجهٔ عشق چو مجنون به گریبان من است

    زود باشد که مرا نیز به صحرا ببرد

    غیر جام لب میگون تو، آن هم به خیال

    هیچ ساغر نکشیدیم که سودا ببرد

    شب که یادت رود از خلوت جان، دل به کفش

    همچو شمعی است که مریم ز کلیسا ببرد

    رنگ از چهرهٔ خورشید جهان‌تاب پرد

    زهره گر نام تو در بزم ثریا ببرد

    گر خیالت ز دل و دیدهٔ زاهد گذرد

    حاصل زهد دو‌چل‌ساله به یغما ببرد

    در ره عشق تو از کس نهراسم که به دهر

    نیست مردی که نهیبش دلم از جا ببرد

    زاهد شهر زند طعنه به مستان و خودش

    خرقه بر دوش پی دزدی مینا ببرد

    نیست ممکن که به تهمتگری آلوده شود

    عشق کز دامن دل داغ هوس‌ها ببرد

    دل «بارق» که به مهر تو گران‌بارِ وفاست

    کشتیی نیست که هر موج سبک‌پا ببرد

    کابل ۲۵/۳/۱۳۴۱

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha