فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۸۵: چون ز شهر آن شاهد شیرینشمایل میرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ز شهر آن شاهد شیرین شمایل می رود در قفایش، کاروان در کاروان، دل می رود همچو کز دنبال او وادی به وادی چشم رفت پیش پیشش اشک هم منزل به منزل می رود دل اگر دیوانه نبود الفتش با زلف چیست کی به پای خویش عاقل در سلاسل می رود چون به باطن در جهان نبود وجودی غیر حق حق بود آن هم که در ظاهر به باطل می رود یارب این مقتول عشق از چیست کز راه وفا سر به کف بگرفته استقبال قاتل می رود کوی لیلی بس خطرناک است ز آنجا تا به حشر همچو مجنون بازگردد هرچه عاقل می رود فرخی یزدی