کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خشت کوی می فروشان سر بسر آیینه است
    رو برین ره کن که فرش رهگذر آیینه است
    چشم و دل از پرتو دیدار روشن می شود
    تخته ی تعلیم ارباب نظر آیینه است
    در دل هر ذره چون خورشید دارد جلوه ای
    از خیال او گلی در آب هر آیینه است
    پنجه ی خورشید تابان بی نیاز است از نگار
    پشت دستش را حنا چون زنگ بر آیینه است
    جوهر خود را ز عکس خط سبز ای بی وفا
    بر تو ظاهر می کند آیینه گر آیینه است
    خوبی خود بین، ترا با زشتی مردم چه کار
    شاهدان را تیغ در پیش نظر آیینه است
    هر که قصد ما کند، شمشیر بر خود می کشد
    سینه صافان محبت را سپر آیینه است
    سینه صافی پرتو فیض ازل باشد سلیم
    آنچه مردم می خرند آن را به زر، آیینه است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha