نهال ما که چو نی پر ز بند می روید
ازو چو غنچه دل مستمند می روید
چنان ز عشق به دل داغ سوختن بردم
که بعد مرگ ز خاکم سپند می روید
ز آرزوی سر زلف او من آن صیدم
که هر کجا که نهم پا، کمند می روید
نصیب من دم آبی نشد ز همت من
چو سبزه ای که ز جای بلند می روید
به هر چمن که گشاید سلیم زخم نهان
ز شاخ، غنچه ی او هرزه خند می روید