به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

حسین خوارزمی

حسین خوارزمیغزل هاشماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من

2180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

اى سر کويت بلاى روضه رضوان من

درد روح افزاى عشقت راحت و درمان من

تا مرا با چون تو جانان آشنائى دست داد

گشت از غير تو بيگانه ز غيرت جان من

شاهد معنى چو از جلباب صورت رخ نمود

نيست از غير تو آگه جان معنى دان من

تا شدم مرآة عشق و عشق بر من جلوه کرد

من شدم حيران او و عالمى حيران من

من کيم اى عشق مطلق بنده فرمان تو

تو که باشى مر مرا سلطان من سلطان من

گر کنم انديشه وصلت توئى انديشه ام

ور بنالم از فراقت هم توئى افغان من

ساختم از سر قدم غواص درياها شدم

گوهرى چون تو برآمد ناگه از عمان من

غمزه ات اى عشق چون هردم کند غمازئى

آشکارا چون نگردد حالت پنهان من

آن من گردد سعادتها که در کونين هست

گر حسين خسته را گوئى که او هست آن من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شماره ١٨٧: ماه من چون آگهى از ناله شبهاى من 2شماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من 3شماره ١٨٩: از باده دوشينت بس بيخبريم اى جان 4شماره ١٩٠: با کس حديث عشق تو گفتن نمى توان 5شماره ١٩١: نتوان لعل فرح بخش ترا جان گفتن 6شماره ١٩٢: بازم به نازى شاد کن اى نازنين دلدا ...7شماره ١٩٣: اگر چه شد دل ريشم ز دست هجر تو خون 8شماره ١٩٤: دور از رخ تو زيستن اى جان نميتوان 9شماره ١٩٥: اى رخت آرام جان عاشقان 10شماره ١٩٦: اى فاش کرده عشق تو راز نهان من 11شماره ١٩٧: بدين کرشمه بهر جانبى نگاه مکن 12شماره ١٩٨: باختيار نگشتم ز کوى دوست برون 13شماره ١٩٩: اى غم سوداى تو خلوت نشين جان من 14شماره ٢٠٠: يارب مه تابان من يا نور ربانى است ...15شماره ٢٠١: روزى اگر گذار تو افتد بخاک من 16شماره ٢٠٢: اى در همه عالم پنهان تو و پيدا تو 17شماره ٢٠٣: جان خود قربان به تيغ جان ستانش ميک ...18شماره ٢٠٤: باز آتشى در جان من زد عشق شورانگيز ...19شماره ٢٠٥: بيا در بزم عشق اى دل حريف درد جانا ...20شماره ٢٠٦: بر جگر آبم نماند از آتش سوداى او 21شماره ٢٠٧: پاى خيال سست شد در طلب وصال تو 22شماره ٢٠٨: اى دل و جان عاشقان شيفته لقاى تو 23شماره ٢٠٩: اى که در ظاهر مظاهر آشکارا کرده اى 24شماره ٢١٠: گفته اى اليوم اکملت لکم دين الهدى 25شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده 26شماره ٢١٢: اى ز ما و من شده فانى بهنگام شهود 27شماره ٢١٣: دست بختم کوته است از دامن وصلت که ...28شماره ٢١٤: ديده متاع قلب مرا صد هزار عيب 29شماره ٢١٥: ساقى بيار جامى زان باده شبانه 30شماره ٢١٦: اى گنج سوداى ترا کنج دلم ويرانه 31شماره ٢١٧: دوش خوردم از شراب عشق او پيمانه 32شماره ٢١٨: اى آنکه در ديار دلم خانه کرده اى 33شماره ٢١٩: اى همچو جان سوى بدن ناگه بر ما آمد ...34شماره ٢٢٠: گر ماه من بتابد از بام تا بخانه 35شماره ٢٢١: باز اين چه فتنه است که آغاز کرده ا ...36شماره ٢٢٢: بازم اى دوست چرا از نظر انداخته اى 37شماره ٢٢٣: ما را چو عهد خويش فراموش کرده اى 38شماره ٢٢٤: اى ز دردت عاشقان خسته درمان يافته 39شماره ٢٢٥: دلا از جان روان بگذر اگر جوياى جان ...40شماره ٢٢٦: دلا تا کى ز نادانى همه نقش جهان بي ...41شماره ٢٢٧: گر تو روى دل خود آينه سيما بينى 42شماره ٢٢٨: اى دل چه پاى بسته بند علايقى 43شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى 44شماره ٢٣٠: ايکه در اقليم دلها حاکم و سلطان تو ...45شماره ٢٣١: گر عشق ازل بدرقه راه نبودى 46شماره ٢٣٢: فرخنده زمانى که تو ديدار نمائى 47شماره ٢٣٣: اگر تو عاشق حسنى چرا وابسته جانى 48شماره ٢٣٤: بشارت باد اى عاشق که يار آمد بمهما ...49شماره ٢٣٥: بار ديگر فتنه اى در انس و جان اندا ...50شماره ٢٣٦: اى عشق منم از تو سرگشته و سودائى 51شماره ٢٣٧: چه حذر کنم ز مردن که توام بقاى جان ...52شماره ٢٣٨: رخ خويش اگر نمائى دل عالمى ربائى 53شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى 54شماره ٢٤٠: دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئى 55شماره ٢٤١: روانى نقد جان درباز اگر سوداى ما د ...56شماره ٢٤٢: جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى 57شماره ٢٤٣: اى کاشکى غم تو نصيب دلم شدى 58شماره ٢٤٤: هر جا که هست چون تو گلى سرو قامتى 59شماره ٢٤٥: ايکاش در هواى تو من خاک گشتمى 60شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى 61شماره ٢٤٧: تو که شاه ملک حسنى و سرير و جاه دا ...62شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى 63شماره ٢٤٩: نظر بحال دل خسته ام نمى فکنى 64شماره ٢٥٠: من آنکسم که ندارم بجز گنه کارى 65شماره ٢٥١: اى سروناز رونق بستان ما توئى 66شماره ٢٥٢: بسته ام دل بغم عشق پرى رخسارى 67شماره ٢٥٣: بيا بيا و مترسان مرا ز جانبازى 68شماره ٢٥٤: روزم چو شب تيره شد از درد جدائى 69شماره ٢٥٥: مرا تا کى ز هجرانت بسوزد جان به تن ...70شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى 71شماره ٢٥٧: قد رعنا رخ زيبا لب شيرين دارى 72شماره ٢٥٨: حيف آيدم که چون تو نگار پريوشى 73شماره ٢٥٩: اى در اقليم معانى زده کوس شاهى 74شماره ٢٦٠: آه که از ره کرم يار نکرد يارئى 75شماره ٢٦١: تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى 76شماره ٢٦٢: دلا چون در خم چوگان عشق دوست چون گ ...77شماره ٢٦٣: اى دوست سعى کن که بدست آورى دلى 78شماره ٢٦٤: اگر بگوشه چشمى بسوى ما نگرى 79شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى 80شماره ٢٦٦: راه اگر سوى خرابات مغان دريابى 81شماره ٢٦٧: خجسته عيد من آندم که چهره بگشائى 82شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم تو ...83شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى 84شماره ٢٧٠: اى سرو ناز رونق بستان عالمى 85شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى 86شماره ٢٧٢: اى دل چه شد که خشک و تر غم بسوختى

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ