کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
    جانم بسوخت از غم و بى غم نميکنى
    دانى جراحت دل و مرهم نميکنى
    گفتم کنى عيادت ما از سر کرم
    مرديم و پاى رنجه بماتم نميکنى
    ما از تو قانعيم بيک غمزه سالها
    يارب چه موجبست که آن هم نميکنى
    جان مرا ز آتش حسرت بسوختى
    جانا حذر ز آه دمادم نميکنى
    چون حسن خويش دمبدم افزون کنى جفا
    وز ناز و عشوه يک سر مو کم نميکنى
    جان مرا که محرم اسرار کبرياست
    اندر حريم وصل تو محرم نميکنى
    تا گفتمت که اى گل خندان به بينمت
    چشم مرا ز گريه تو بى نم نميکنى
    عالم ز عشق تو همه در شورشند و تو
    هيچ التفات جانب عالم نميکنى
    رفت آنکه از جفاى تو فرياد کردمى
    يا ذکر جور و ياد ز بيداد کردمى

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha