کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
    تا ز حسن خويش عکسى در جهان انداختى
    عاشقان را آتش اندر خانمان انداختى
    ريخته در کام هستى جرعه اى از جام عشق
    شور و غوغا در زمين و آسمان انداختى
    تا شناسد مر ترا در هر لباسى چشم جان
    خلعت درد طلب بر دوش جان انداختى
    هر که از عشق جمالت فرش هستى دربراست
    نطع اقبالش بملک جاودان انداختى
    در هوايت عالمى چون ذره بر هم ميزند
    تا ز مهر آوازه در کون و مکان انداختى
    بحر وحدت را تموج داده از بهر ظهور
    در تلاطم زان رشاش بى کران انداختى
    تا جمال وحدت از اغيار باشد مختفى
    صورت امواج کثرت در ميان انداختى
    در معنى و کف صورت از اين درياى ژرف
    رقت جوشيدن هويدا و نهان انداختى
    اصل وحدت از تموج کى شود زايل وليک
    هر زمان کوتاه بين را در گمان انداختى
    کرده ترک عشق را سرلشگر خيل وجود
    رسم عادت در اقاليم روان انداختى
    سوختى در يکنفس خاشاک هستى حسين
    ز آتش غيرت که در وى ناگهان انداختى

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha