کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید

    قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید

    خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد

    فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

    مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار

    ماه را از فلک آورد و به زنجیر کشید

    جای ابروی تو نقاش، پس از آهوی چشم

    تا به بازیچه نگیرند دم شیر کشید

    بعد چشم تو، مصوّر چو به ابرو پرداخت

    شد چنان مست که بر روی تو شمشیر کشید

    دل اسیر مژه‌ات از عدم آمد به وجود

    همچو صیدی که مصوّر به دم شیر کشید

    پیش تشریف رسای کرم دوست ازل

    منّت از کوتهی خامهٔ تقدیر کشید

    لاغری بین که در اندیشهٔ نقشم، نقّاش

    آنقدر ماند که تصویر مرا پیر کشید

    گر خرابم کنی ای عشق چنان کن، باری

    که نشاید دگرم منّت تعمیر کشید

    نتوان بهر علاج دل دیوانهٔ ما

    از سر زلف به دوش این همه زنجیر کشید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha