کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سپهبد بپیچید بر خویشتن
    سرم گفت کز خود ببری ز تن
    که حاصل نگردد ز من کام تو
    نیاید سر من بدین دام تو
    تو دودی و من آتش سرکشم
    تو شامی و من صبح خنجرکشم
    ترا کی شناسم بجای عروس
    کجا جفت با زاغ گردد خروس
    گزیدن ز تو دوریم دور نیست
    تو قیری و جفت تو کافور نیست
    مرا سر ز تن دور بهتر بود
    که مثل تو زشتم برابر بود
    چو مرجانه بشنید ازو این سخن
    خروشید چون شیر نر اهرمن
    که ای نامور کاشناه آمدم
    ولیکن تو را نیکخواه آمدم
    چرا نیست در روز رخشنده ماه
    شب تیره باشد فروزنده ماه
    سمن عارضان رخ چو زینت دهند
    به گل برگ بر خال عنبر نهند
    بباغ ارچه گلهای الوان بود
    بنفشه هم از خیل ایشان بود
    بیا از من امروز بردار کام
    مزن بیرضای من امروز گام
    وگرنه ز من رنج بینی بسی
    نیابی دگر کام خود از کسی
    جهانجو ز افسان چنان بود مست
    که نارست یازد سوی تیغ دست
    بدان دز همی بود و خون میگریست
    چگویم که از درد چون میگریست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha