کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به درد دل گرفتارم دوای دل نمی‌دانم

    دوای درد دل کاری است بس مشکل نمی‌دانم

    به چشم خویش می‌بینم که خواهد ریخت خون دل

    ندانم چون کنم با دل من بیدل نمی‌دانم

    بیابان است و شب تاریک و با من بخت من همره

    ولی بخت است خواب آلود و من منزل نمی‌دانم

    چه گویم ای که می‌پرسی ز حال روزگار من

    که ماضی رفت و حال این است و مستقبل نمی‌دانم

    مرا از دین و از دنیا همین درد تو بس حاصل

    که من خود دین و دنیا را جزین حاصل نمی‌دانم

    از آنت در میان دل چو جان جا کرده‌ام دایم

    که من جای تو در عالم برون از دل نمی‌دانم

    مرا گویند عاقل گرد و ترک عشق کن سلمان

    من آن کس را که عاشق نیست خود عاقل نمی‌دانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha