به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
خجالت دارم از کویت، ز بس درد سر آوردن
به پیشانی و روی سخت خاک پایت آزردن
چو مجمر گر برآرم زین درون آتشین دودی
ز روی مرحمت باید، بر آن دامن بگستردن
ندارم تاب سودای کمند زلف مه رویان
ولی اکنون چه تدبیرست چون افتاده در گردن
اگر کامم نمیبخشی، ز لب باری، دمی می ده
که از آب حیاتت من هوس دارم دمی خوردن
بده زان راه پرورده، بیادش ساقیا جامی
که می خوردن بیاد یار باشد روح پروردن
چرا در مجلست ره نیست یک شب تا در آموزم
ستادن شمع سان بر پا برت خدمت به سر بردن
اگر قصد سرم داری نزاعی نیست سلمان را
ولیکن شرم میآید، مرا سر پیشت آوردن
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.