به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

مجد همگر

مجد همگررباعی هاشمارهٔ ۴۰۱: چشم ارتن خویش غرقه در خون بیند

1360عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چشم ارتن خویش غرقه در خون بیند
به زانکه یکی موی تو وارون بیند
خون ریختی ار چشم تو گریان دیدی
خون از تن آن ریخته خون چون بیند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۰: از خاک چو رخت من بر افلاک نهند 2شمارهٔ ۴۰۱: چشم ارتن خویش غرقه در خون بیند 3شمارهٔ ۴۰۲: مسکین دلم از هجر تو آن می بیند 4شمارهٔ ۴۰۳: گر خسته دلی شبی به غم بنشیند 5شمارهٔ ۴۰۴: ای دل هوست به گفتگو ننشیند 6شمارهٔ ۴۰۵: گه گریه ز مهرت آشنائی بدهد 7شمارهٔ ۴۰۶: تا چرخ زمین را مدد از خور ندهد 8شمارهٔ ۴۰۷: گفتم به یکی کله که خاکش فرسود 9شمارهٔ ۴۰۸: ظلم است کز اوست عقل و دین ناخشنود 10شمارهٔ ۴۰۹: تا هجر تو داغ دل ریشم فرمود 11شمارهٔ ۴۱۰: آن دل که به دوری تو خرسند بود 12شمارهٔ ۴۱۱: روزی که ز عشق من ملالت نبود 13شمارهٔ ۴۱۲: می جز ز کف تو نوش لب خوش نبود 14شمارهٔ ۴۱۳: ایزد چو به قهر دوزخت تافته بود 15شمارهٔ ۴۱۴: شاها فلک از در فسوس تو بود 16شمارهٔ ۴۱۵: تا جان دارم غمت ز جانم نرود 17شمارهٔ ۴۱۶: درد تو ز دل به داغ هجران نرود 18شمارهٔ ۴۱۷: ای نفس اگر خاک تو بر باد شود 19شمارهٔ ۴۱۸: در چشم سپهر سرمه شرم شود 20شمارهٔ ۴۱۹: ماهی که به مهرش دل خور گرم شود 21شمارهٔ ۴۲۰: کاری فلکا از تو میسر نشود 22شمارهٔ ۴۲۱: از خوی بدت که هیچ بهتر نشود 23شمارهٔ ۴۲۲: هرگز هوست زین دل مستم نشود 24شمارهٔ ۴۲۳: هرگز ز تو میل و آرزویم نشود 25شمارهٔ ۴۲۴: ریش دل من به هجر تو به نشود 26شمارهٔ ۴۲۵: خون گر ز لقب تاشی ات آگاه شود 27شمارهٔ ۴۲۶: با هر که دلم به مهر پیوسته شود 28شمارهٔ ۴۲۷: حاشا که به بوسه خالت آلوده شود 29شمارهٔ ۴۲۸: تا سوسن آزاد زبان در تو کشید 30شمارهٔ ۴۲۹: زان سیم وزری که در دم گاز آید 31شمارهٔ ۴۳۰: شبها که دلم بی تو به فریاد آید 32شمارهٔ ۴۳۱: هر باد که از جانب بغداد آید 33شمارهٔ ۴۳۲: گر بر دلم از جور تو صد تیر آید 34شمارهٔ ۴۳۳: ابروی ترا ز ماه نو ننگ آید 35شمارهٔ ۴۳۴: از لطف تو قد سرو را حال آید 36شمارهٔ ۴۳۵: نه کار به آب دیده بر می آید 37شمارهٔ ۴۳۶: در نامه ز بس غم که به هر می آید 38شمارهٔ ۴۳۷: چون یاد ز یار دلکشم می آید 39شمارهٔ ۴۳۸: هر شب چو رهی زبون زغم می آید 40شمارهٔ ۴۳۹: گل آب شد از شرم چو روی تو بدید 41شمارهٔ ۴۴۰: دی گفت نهفته رخ چو در راهم دید 42شمارهٔ ۴۴۱: گر روی تو را چو آینه بتوان دید 43شمارهٔ ۴۴۲: گر دون ز تو هیچ راز مستور ندید 44شمارهٔ ۴۴۳: در ماتم شمس از شفق خون بچکید 45شمارهٔ ۴۴۴: دیدمش خوی از گل ترش می بارید 46شمارهٔ ۴۴۵: از بهر خدا به چشم جانش نگرید 47شمارهٔ ۴۴۶: یار از پی کار مشکلم می گرید 48شمارهٔ ۴۴۷: شمعی که ز سوز دل حزین می گرید 49شمارهٔ ۴۴۸: تا جان دارم دلم به کویت پوید 50شمارهٔ ۴۴۹: از جور تو دلبر ز دلم نیست خبر 51شمارهٔ ۴۵۰: از قطره آب رخنه گردد مرمر 52شمارهٔ ۴۵۱: نه صبر که تا به صلح باز آید یار 53شمارهٔ ۴۵۲: چشمی دارم چو ابر دی گوهر بار 54شمارهٔ ۴۵۳: بی وصل تو جان نخواهم ای زیبا یار 55شمارهٔ ۴۵۴: بر سر مزن آن دست بلورین زنهار 56شمارهٔ ۴۵۵: اندیشه عشقت دم سرد آرد بار 57شمارهٔ ۴۵۶: ای دوست تو غم با من غمساز گذار 58شمارهٔ ۴۵۷: آزرده مکن دل از من ای مه زنهار 59شمارهٔ ۴۵۸: هر شب چو وزد بر دل من باد سحر 60شمارهٔ ۴۵۹: هر صبح شوم به خلوت آباد سحر 61شمارهٔ ۴۶۰: بر ما رقم خطا کشیدی آخر 62شمارهٔ ۴۶۱: عشق آمد و تازه کرد ریشم دیگر 63شمارهٔ ۴۶۲: ای نام من از عشق تو دیوانه شهر 64شمارهٔ ۴۶۳: حالیست عجب با توام ای طیره حور 65شمارهٔ ۴۶۴: آخر ز من ای عهد شکن یادآور 66شمارهٔ ۴۶۵: ای دل زر و جاه از اهل دنیا مپذیر 67شمارهٔ ۴۶۶: ای چون تو جوان نبوده در عالم پیر 68شمارهٔ ۴۶۷: یارب غم دلبر ز روانم برگیر 69شمارهٔ ۴۶۸: در کینه به جان بکوش و رک باز مگیر 70شمارهٔ ۴۶۹: با جوز عروس حجله بستند و سریر 71شمارهٔ ۴۷۰: زان سوز که از تو دارم ای شمع طراز 72شمارهٔ ۴۷۱: ازبیخوابی در دل شبهای دراز 73شمارهٔ ۴۷۲: یکدم نشوی با من مسکین دمساز 74شمارهٔ ۴۷۳: برقی بودی که جستی ای مایه ناز 75شمارهٔ ۴۷۴: تا کی بود این فریب و مکر ای بد سا ...76شمارهٔ ۴۷۵: چون رشته تنم به تاب هجران مگذار 77شمارهٔ ۴۷۶: چون روی نمود بخت و وصل آمد ساز 78شمارهٔ ۴۷۷: نومید بدم ز دیدنت عمر دراز 79شمارهٔ ۴۷۸: شمعم که ز دوری تو ای مایه ناز 80شمارهٔ ۴۷۹: شد جان عطا ز اوج گردون به فراز 81شمارهٔ ۴۸۰: آغاز غم تو ماجرائیست دراز 82شمارهٔ ۴۸۱: گفتم ای اجل با تو ستیزد هرگز 83شمارهٔ ۴۸۲: شمعم که ز دوری تو ای جان افروز 84شمارهٔ ۴۸۳: دل می گسلد ز عشق زنجیر هنوز 85شمارهٔ ۴۸۴: در چشم من است آن رخ رخشنده هنوز 86شمارهٔ ۴۸۵: ای دوست در آن شکایتی یانه هنوز 87شمارهٔ ۴۸۶: ای دوست ز دوست تا توانی مگریز 88شمارهٔ ۴۸۷: ای نفس مزن به جور و بیداد نفس 89شمارهٔ ۴۸۸: جانا شکری زان لب شیرینم بس 90شمارهٔ ۴۸۹: در عشق خیال تو مرا محرم بس 91شمارهٔ ۴۹۰: ای صبح رخ از سوز شب تار بترس 92شمارهٔ ۴۹۱: گفتم به تو از ناله درویش بترس 93شمارهٔ ۴۹۲: درمان چو نجوئیم به دل درد مباش 94شمارهٔ ۴۹۳: ای تن ز شب دراز دلسوز مباش 95شمارهٔ ۴۹۴: گر عاشقی انده کش هجران می باش 96شمارهٔ ۴۹۵: یک یک هنرم بین و گنه ده ده بخش 97شمارهٔ ۴۹۶: سبحان لله قد و خط و رخسارش 98شمارهٔ ۴۹۷: سوگند به خاک قامت چالاکش 99شمارهٔ ۴۹۸: دلخسته ام از شنیدن احوالش 100شمارهٔ ۴۹۹: شمعی که ازوست عیش می خوران خوش 101شمارهٔ ۵۰۰: ای گاه عتاب خوی بدساز تو خوش 102شمارهٔ ۵۰۱: ای چون لب شیرین تو دشنام تو خوش 103شمارهٔ ۵۰۲: سیلاب ز جوی دیده راندم شب دوش 104شمارهٔ ۵۰۳: خوش باش به هر حال و مشو بیش اندیش 105شمارهٔ ۵۰۴: ای روی تو آراسته بی آرایش 106شمارهٔ ۵۰۵: ای جور تو از صبر من غمگین بیش 107شمارهٔ ۵۰۶: اکنون که تهی ست منزل من ز نشاط 108شمارهٔ ۵۰۷: از آتش دل شدم شب افروز چو شمع 109شمارهٔ ۵۰۸: جانا رخ من زرد شدا ز گرد فراق 110شمارهٔ ۵۰۹: خون کرد دلم را چو دل لاله فراق 111شمارهٔ ۵۱۰: عهد من دل شکسته زینگونه سبک 112شمارهٔ ۵۱۱: از نظم تباه دل نمی داری تنگ 113شمارهٔ ۵۱۲: ای سنگدل ار کوه ثباتی و درنگ 114شمارهٔ ۵۱۳: دلهاست ز چشم و دهن تنگ تو تنگ 115شمارهٔ ۵۱۴: نه عمر عزیز داد یک راحت دل 116شمارهٔ ۵۱۵: ره جوی و مکن تکیه بر این منزل گل 117شمارهٔ ۵۱۶: هرگز ز تو نگلسم محال است محال 118شمارهٔ ۵۱۷: ای یار چو اندیشه و مونس چو خیال 119شمارهٔ ۵۱۸: گشتم ز جفای فلک و گردش سال 120شمارهٔ ۵۱۹: رسوا شدم از دیده و شیدا از دل 121شمارهٔ ۵۲۰: ای کرده پر از خاک جفا مفرش دل 122شمارهٔ ۵۲۱: در عشق توام نه صبر برخاست نه دل 123شمارهٔ ۵۲۲: برخیز که غنچه در قماط است ای دل 124شمارهٔ ۵۲۳: این عمر کز و هست ملالی حاصل 125شمارهٔ ۵۲۴: آنکو رقم قضا بزد پیش از عقل 126شمارهٔ ۵۲۵: از عشق عنا یافتم از مهر الم 127شمارهٔ ۵۲۶: این کوزه که پر آب حیات است مدام 128شمارهٔ ۵۲۷: هر آه که من به صبحگاهی زده ام 129شمارهٔ ۵۲۸: من نیستم آن کسی که هستی طلبم 130شمارهٔ ۵۲۹: دوش از تو چو ناامید برگردیدم 131شمارهٔ ۵۳۰: هر چند که در تو بیشتر می نگرم 132شمارهٔ ۵۳۱: گفتی که به فریاد رسی یکبارم 133شمارهٔ ۵۳۲: دی گفت ز روی آزمون دلدارم 134شمارهٔ ۵۳۳: تا چند دریغ قلم رانده خورم 135شمارهٔ ۵۳۴: بر من چو گذر کند بت کشمیرم 136شمارهٔ ۵۳۵: نز روزه فرض و مستحب می ترسم 137شمارهٔ ۵۳۶: تا چند جفای این غم آباد کشم 138شمارهٔ ۵۳۷: زین دام بلا که در وی افتاد دلم 139شمارهٔ ۵۳۸: از بسکه رسد زخم غمت سوی دلم 140شمارهٔ ۵۳۹: شمعم که ز تست جانم ای جانانم 141شمارهٔ ۵۴۰: ترسم که شبی سحر دعائی بکنم 142شمارهٔ ۵۴۱: هجر تو تباه کرد حالم چکنم 143شمارهٔ ۵۴۲: در از لب گوهر شکنش می خواهم 144شمارهٔ ۵۴۳: هنگام وداع تا به منزل رفتیم 145شمارهٔ ۵۴۴: ما گرچه به نطق طوطی خوش نفسیم 146شمارهٔ ۵۴۵: ای چرخ ز گردش تو خرسند نیم 147شمارهٔ ۵۴۶: هر شب چو شباهنگ بگرید با من 148شمارهٔ ۵۴۷: در عشق تو کس تاب نیارد جز من 149شمارهٔ ۵۴۸: نه کارگر است چاره سازی با تو 150شمارهٔ ۵۴۹: آمد بنشست، گفت برخیز و برو!151شمارهٔ ۵۵۰: ما را نبود دلی که کار آید ازو 152شمارهٔ ۵۵۱: جانکاه منی و دل فزای همه ای 153شمارهٔ ۵۵۲: ای دل ز می غرور مستی تا کی 154شمارهٔ ۵۵۳: از سادگی و سلیمی و مسکینی 155شمارهٔ ۵۵۴: هر دم ز من دلشده بیزار شوی 156شمارهٔ ۵۵۵: نه عشق شنیده ام بدین رسوائی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ