کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای به بوسیدن خاک در چرخ آسایت
    جویبار فلک و اخضر گردون تشنه
    تیغ سیراب تر سبز تو با آنهمه آب
    روز و شب هست به خون یا به شبیخون تشنه
    تشنه شربت مرگ است عدو تا تیغت
    از جگر تافتگی هست به هر خون تشنه
    ز آتش صولت تو باد تهمتن رفته
    زآب انصاف تو در خاک فریدون تشنه
    به تولای درت بخت همایون مشتاق
    به تمنای رخت طایر میمون تشنه
    تو چو موسی شده بر عز تجلی واله
    خصم خوارت شده در خاک چو قارون تشنه
    بر کمال هنرت عق سکندر عاشق
    به زلال سخنت جان فلاطون تشنه
    حاسدت هست چو مستسقی بر ساحل آز
    اندرون آب تبه گشته و بیرون تشنه
    بنده را لهجه نظمی است که با لهجه او
    شد به آب سخنش لولو مکنون تشنه
    خانه چشم مرا آب ز سر شد ز پری
    وانگهی مردم او بی رخ تو چون تشنه
    به فسون جهد نمایم که کنم در خوابش
    نشود آری در خواب به افسون تشنه
    غرق سیلاب دو چشمان نیمی با لب خشک
    گر به خونم نشدی اختر وارون تشنه
    لب من تشنه بوسیدن خاک در تست
    چون به آب لب لیلی لب مجنون تشنه
    در چنین وقتی کآید گل میگون شراب
    وه که چونم به دمی زان می گلگون تشنه
    سوسماران همه را چشمه حیوان مشرب
    از قضا دان که بود ماهی ذوالنون تشنه
    خوان انعام تو گسترده و من گرسنه تر
    همچو ملاح بود بر لب جیحون تشنه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha