کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    یک اسپه تاخت اندرجت به میدان

    نکرده التفات فوج چندان

    نخستین چون حریف خویش را دید

    نکرده جنگ شرح حال پرسید

    بگو نام و نشان خویش با ما

    به پای خود اجل آوردت ای نجا

    جوابش داد شیر اژدها زور

    که خورشیدم چه پرسی موشک کور

    اگر پنجه زنم در جیب افلاك

    چو دامان دل عاشق کنم چاك

    و گر چوگان کنم پای فلک مال

    زمین غلطان شود چون گوی اطفال

    به دریا گر نمایم کینه خواهی

    ز بی آبی بمیرد تشنه ماهی

    شود میزان بازویم چو طیار

    به خشخاشی نسنجد کوه را بار

    پی آن آمدم اکنون پس از دیر

    که با راون زنم لنکا زبر زیر

    بپیچیدند با هم آن دو تننین

    زند بر هم چو کشتیهای سنگین

    تو گویی کوه بر کوه گران خورد

    و یا خود آسمان بر آسمان خورد

    بسی مردی و کوششها نمودند

    امید و بیم را در می گشودند

    ز جنگش دیو را بس حیرت افزود

    که آن شیر ژیان رویین تنی بود

    نبودی ممکن از آتش گزندش

    بر آن شد تا کند بند از کمندش

     

     

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha