کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیر زالی بود با پشتی دو تاه

    کشته بودندش جوانی همچو ماه

    پیش مادر آن پسر را بر سپر

    باز آوردند در خون جگر

    پیرزن آمد بضعف از موی کم

    سر برهنه موی کنده روی هم

    کرده خون آلود روی و جامه را

    گرد خویش آورده صد هنگامه را

    گرچه پشتی کوژبودش چون کمان

    تیر آهش میگذشت از آسمان

    آن یکی گفتش که هان ای پیرزن

    رخ بپوش و چادری در سرفکن

    زانکه نبود این عمل هرگز روا

    پیرزن در حال گفت ای بینوا

    گر ترا این آتشستی بر جگر

    هم روا میدارئی زین بیشتر

    تا نیاید آتش من در دلت

    این روا بودن نیاید حاصلت

    چون نبودی مادر کشته دمی

    کی توانی کرد چون من ماتمی

    چون ترا میبینم از آزادگان

    کی شناسی کار درد افتادگان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha