از تو ممنونم اگر از مژه خون میریزم
گر غمت نبود خون این همه چون میریزم
خورده ام زخمی و تا گم نکند صیادم
هر قدم قطره از خون درون میریزم
صبر کو تا جگرم خون شود و گریه کنم
لخت لختش زره دیده برون میریزم
دیده مشغول خیال است از آن امشب خون
از شکاف دل بی صبر و سکون میریزم