صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۰۴: تا چند خون زرشک تماشاییان خورم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند خون زرشک تماشاییان خورم؟ دل جای دانه چند درین گلستان خورم؟ تا هست خون چرا می چون ارغوان خورم؟ تا دل بجا بود چه غم آب و نان خورم؟ صد دل حریف یک غم فیروز جنگ نیست من چون به نیم دل غم صددودمان خورم؟ آخر مروت است که زاغان درین دیار شکر خورند و من چو هما استخوان خورم؟ در جبهه عزیمت من نور صدق نیست چون تیر کج مگر به غلط برنشان خورم هر قطره را کنم چو صدف گوهر خوشاب من آن نیم که آب کسی رایگان خورم خون دل است از دهن جام من زیاد من کیستم که باده چون ارغوان خورم و آیینه عقیدت من صیقلی شود هر چند خاکمال درین آستان خورم درمان من ز برگ سبکبار گشتن است زان پیشتر که سیلی باد خزان خورم از سادگی به دست نوازش کنم حساب از هر که روی دست من ناتوان خورم درمانده ام به دست غم بی شمار خویش آن فرصتم کجاست غم دیگران خورم؟ تا سیر می توان شدن از جان خویشتن صائب چه لازم است غم آب و نان خورم؟ صائب تبریزی