صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۳۸: من که از داغ جنون ساغر سرشار باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من که از داغ جنون ساغر سرشار باشم خاک بر فرقم اگر منت دستار باشم روی در دامن صحرای جنون می آرم چند بنشینم و خط بر رخ دیوار کشم؟ مردمی مردمک چشم جهان بین من است پرده دیده خود در قدم خار کشم چشمم از نیش مکافات ز بس ترسیده است زهره ام نیست که ناخن به رگ تار کشم کاوش سینه ز صد کار برآورد مرا دست خود بوسم اگر دست ازین کار کشم از قماش سخنم صبح بناگوش ترست با چنین جنس چرا ناز خریدار کشم؟ من که از خرقه ناموس برون آمده ام چون سر دار چرا منت دستار کشم؟ به تغافل جگر خصم زبون می سوزم نیستم برق که خنجر به رخ خار کشم نیست در روی زمین گوشه امنی صائب رخت ازین لجه پر خون به سردار کشم صائب تبریزی