صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۸۴: گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم ز زلف شام غربت چهره صبح وطن بینم ز بس چین جبین باغبان ترسانده چشمم را نمی خواهم که از چاک قفس سوی چمن بینم دلم از خار خار رشک، خار پیرهن گردد ترا با برگ گل گر در ته یک پیرهن بینم زهر یک قطره اشکم که دارد تکیه بر مژگان زپا افتاده گلگونی به دوش کوهکن بینم ز رنگ حرف، بوی غنچه راز نهان یابم پریشان خاطری را از سر زلف سخن بینم ز غیرت بندبندم همچو برگ بید می لرزد نسیمی چون غبارآلود در صحن چمن بینم خوش آن روزی که صائب از نهالش کام برگیرم ترنج نیک بختی در کف از سیب ذقن بینم صائب تبریزی