صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۱۷: ز دست خشک مرجان ناامید از بحر گردیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دست خشک مرجان ناامید از بحر گردیدم ز روی تلخ دریا دامن از وصل گهر چیدم میزان نظر سنگین تر آمد پله خوابم چو خواب امن را با دولت بیدار سنجیدم به آسانی نشد باز این گره چون خامه از کارم به زیر تیغ رفتم تا ز بند آزاد گردیدم ز چوب دار، نخل میوه دارم گشت عریانتر ز بس از سردی بی حاصلان بر خویش لرزیدم ز چشم باز دایم در ره سیل خطر بودم فتادم در حصار عافیت تا چشم پوشیدم زمین تاج سر من بود تا سر در هوا بودم فرو رفتم به خود افلاک را در زیر پا دیدم نشد بر خاکساریهای من چون آب رحم آرد به پای سرو این گلزار چندانی که غلطیدم ز گوش بسته سنگین دلان تیرم به سنگ آمد درین محفل ز بی برگی چونی چندان که نالیدم به عهد من زمین نایاب چون اکسیر شد صائب ز بس خون خوردم و بر لب ز غیرت خاک مالیدم صائب تبریزی