صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۵۷: روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکنده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکنده ایم تا ز روی شاهد معنی نقاب افکنده ایم هم خیالان را به همت دستگیری می کنیم نیست از غفلت اگر خود را به خواب افکنده ایم همره کاهل گرانی می برد از پای سعی سیل را در ره مکرر از شتاب افکنده ایم ما ز روشن گوهری از پله افتادگی سر چو شبنم در کنار آفتاب افکنده ایم از لب میگون او قانع به می گردیده ایم مهر گل از دوربینی بر گلاب افکنده ایم هیچ کس در خاکساری نیست چون ما خوش عنان چشم پیش پای مردم چون رکاب افکنده ایم بهر دیدارت نظر را شستشویی می دهیم بی تو گر چشمی به روی آفتاب افکنده ایم عارفان دل ساده می سازند از نقش و نگار ما نظر از دل سیاهی بر کتاب افکنده ایم صائب تبریزی