صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۲۶: چند از غفلت به عیب دیگران گویاشوم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند از غفلت به عیب دیگران گویاشوم سرمه ای کو تا به عیب خویشتن بینا شوم غیرتی کو تا ز خود آتش بر آرم چون چنار تا به چند از بی بری بارچمن پیراشوم چون کمان از خانه آرایی ندیدم حاصلی وحشتی کو تا جدا از خود به منزلها شوم از گرانجانان چو کوه قاف ایمن نیستم گرنهان از دیده ها در خلوت عنقا شوم همچو پیکان باشد از آتش کلید قفل من غنچه گل نیستم کز هر نسیمی واشوم دستگیری کن مرا ساقی به یک رطل گران تا سبکبار از غم دنیا و مافیها شوم ناتمامان چون مه نو یاد من خواهند کرد از نظر روزی که چون خورشید ناپیدا شوم سنگ طفلان است دامنگیر مجنون مرا ورنه من هم می توانم سیل این صحراشوم لنگری کو تا چو گوهر جمع سازم خویش را چون حباب و موج تاکی خرج این دریا شوم فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان من چسان غافل به پیری از غم فردا شوم می شمارد چرخ بی انصاف صبح کاذبم گرزنور صدق روشن چون ید بیضا شوم در گلستان که شبنم مهر از لب برنداشت چون زر گل چند خرج خنده بیجاشوم همچنان از خلق طعن خودنمایی می کشم با زمین هموار اگر صائب چو نقش پا شوم صائب تبریزی