صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۵۰: نمی روم قدمی راه بی اشاره دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی روم قدمی راه بی اشاره دل که خضر راه نجات است استخاره دل دعای جوشن کشتی است موجه خطرش فتاد هرکه به دریای بیکناره دل کسی به کعبه مقصود ازین بیابان رفت که برنداشت دو چشم خود از ستاره دل تهی نمی شود از برگ عیش دامانش چو غنچه هرکه قناعت کند به پاره دل به خوابگاه غلط کرده ای تو از طفلی و گرنه محمل لیلی است گاهواره دل اگر ز اهل دلی آسمان مسخر توست که سیر چرخ بود تابع اشاره دل پیاده وار مکرر سپهر سرکش را فکنده در جلو خویش یکسواره دل اگر چه پرده شرم است مانع دیدار ز هم نمی گسلد رشته نظاره دل مشو ز آه شرربار عاشقان غافل که سینه چاک کند سنگ را شراره دل چنان که روشنی خانه است از روزن ز داغ عشق بود عیش بی شماره دل علاج کودک بدخو ز دایه می آید کجاست عشق که درمانده ام به چاره دل سواد هردو جهان است در سویدایش مپوش دیده خود صائب از نظاره دل صائب تبریزی