صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۷۵: تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق داغ ناسورست فلس ماهی دریای عشق پرده گوش فلک گردید شق از کهکشان نیست هر نازکدلی را طاقت غوغای عشق نور عقلی کز فروغش چشم عالم روشن است پرده خواب است پیش دیده بینای عشق سینه صافان سبز می سازند حرف خصم را زنگ را طوطی کند آینه سیمای عشق جای حیرت نیست گر شد سینه ما چاک چاک شیشه را چون نار خندان می کند صهبای عشق پیش چشم هر که چون مجنون غبار عقل نیست خیمه لیلی است داغ لاله صحرای عشق پرده ناموس زیبنده است بر بالای عقل تن به هر تشریف ناقص کی دهد بالای عشق؟ در سر شوریده ما عقل سودا می شود می کند عنبر کف بی مغز را دریای عشق دست خود بوسید هر کس دامن پاکان گرفت شد زلیخا رفته رفته یوسف از سودای عشق در وصال و هجر صائب اضطراب دل یکی است هیچ جا لنگر نمی گیرد به خود دریای عشق صائب تبریزی