صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۵۸: گر کنی پنهان گهر را زیر دامان صدف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر کنی پنهان گهر را زیر دامان صدف سر برون آرد ز شوخی از گریبان صدف نیست ممکن پاک گوهر برزمین ماند مدام زیب گوش دلبران شد اشک غلطان صدف بگذر ازدریوزه گوهر که گردد عاقبت لب گشودن باعث زخم نمایان صدف تا چرا لب پیش ابر از تنگدستی باز کرد ازدهن یک یک برآوردند دندان صدف دل چو روشن شد چراغ عاریت درکار نیست شمع کافوری است گوهر درشبستان صدف از فرو خوردن سر شکم از اثر شد کامیاب اشک نیسان را گهر گرداند زندان صدف در وطن تن ده به ناکامی که نتوان پاک کرد ازگهر گرد یتیمی را به دامان صدف آیه رحمت زابر گوهرافشان، می شود نازل ازراه دهان پاک، درشان صدف مهر خاموشی سپرداری کند اسرار را بستن لب ازگهر باشد نگهبان صدف خاطر خرم نگردد جمع صائب با گهر کز تهیدستی بود لبهای خندان صدف صائب تبریزی