صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۵۷: شوخی که جلوه گاه بود دیده منش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوخی که جلوه گاه بود دیده منش چون طفل اشک، روی توان دید درتنش هر چند نیست قتل مرا احتیاج حکم حکم بیاضیی گذرانده است گردنش پیداست همچو قبله نما از ته بلور از سینه لطیف دل همچو آهنش آب حیات جامه به شبنم بدل کند شاید که در لباس کند سیر گلشنش پای چراغ می شمرد آفتاب را چشمی که کرد دیدن آن روی روشنش هرکس که دید سرو ترا درخرام ناز در خواب نوبهار رود پای رفتنش مجنون که ناز از سگ لیلی نمی کشید امروز خوابگاه غزال است دامنش صائب تلاش گلشن جنت چرا کند؟ آزاده ای که گوشه فقرست مسکنش صائب تبریزی