صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۱۰: حاجت به خون گرم جگر نیست داغ را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حاجت به خون گرم جگر نیست داغ را روغن ز خود بود گهر شبچراغ را نشکفته است غنچه پیکان ز خون گرم می چون کند شکفته من بی دماغ را؟ مرغی که ناله اش نبود آشنای درد زهرست همچو سبزه بیگانه باغ را آزادگان شکسته دل از چرخ نیستند چون گل شکسته موج شراب این ایاغ را آسوده از خزانم و فارغ ز نوبهار در زیر بال خویش کنم سیر باغ را با بدسرشت پرتو نیکان چه می کند؟ در بال زاغ نیست اثر چشم زاغ را دل را حیات از نفس آرمیده است بیماری نسیم دهد جان چراغ را صائب مدار چشم گشایش ز آسمان در بیضه راه نیست نسیم فراغ را صائب تبریزی