صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۳۷: ز اشک گرم خطر نیست خار مژگان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز اشک گرم خطر نیست خار مژگان را که چشم شیر نگهبان بود نیستان را مجوی آب مروت ز چرخ سفله نهاد که دود آه کند این سفال، ریحان را نظر ز روی لطیفش چگونه آب دهم؟ که چشم شور بود شبنم این گلستان را کمند جاذبه طوطیان شیرین حرف ز بند نی بدر آورد شکرستان را ز دست جرأت من در وصال ایمن باش که قرب بحر کند خشک، دست مرجان را ز اشک گرم شود نامه سیاه سفید ز آه سرد بود برگریز عصیان را ازان به زخم زبان از خوشامدم قانع که به ز نقش و نگارست رخنه زندان را همان سفینه اش از شرم جود دریایی است صدف اگر چه گهر ساخت اشک نیسان را ز میوه های بهشتی گزیده شد صائب فشرد بر جگر خویش هر که دندان را صائب تبریزی