حزین لاهیجی
غزلیات
شمارهٔ ۸۸۹: فریاد که از عاشق مسکین که تو داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فریاد که از عاشق مسکین که تو داری سر می کشد آن طرّهٔ مشکین که تو داری در طاعت عشق تو، صنمخانه نشینم کافرکند این ملّت اوا آیین که تو داری؟ چون شمعِ فروزنده، ز فانوس عیان است در پیرهن، آن ساعد سیمین که تو داری دشنامی، اگر تلخ برآید ز زبانت شیرین کندش، آن لب شیرین که تو داری در زیر سر خواب گران تو بود زلف فریاد ازین نرمی بالین که تو داری تهمت به حنا بسته ای و سختی دوران افشرده دل، آن دست نگارین که تو داری در می کشد و چاک زند خرقهٔ ما را چون گل به بر، این حلهٔ رنگین که تو داری در هالهٔ خط، روی تو از طالع حسن است سعد است قران مه و پروین که تو داری چون شمع، لبت سوخت حزین ، از نفس گرم ای خسته، ندانم چه تن است این که تو داری حزین لاهیجی